سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/5/13
6:5 عصر

گفتارهایی پیرامون پوشش(2)

بدست آشنا در دسته پوشش

اثر فرهنگ غربی در کج فهمی مطالب دینی

در قسمت قبل بحثی مطرح شد با این مضمون که چرا تعریف پوشش در جامعه گفته می شود، اما فهم نمی شود و علت اصلی آن را تنفس در فضای تمدن غرب ذکر کردیم. اما براستی چه اتفاقی افتاده که از این نوع جملات درک نمی شود؟ به طور مثال زمانی که گفته می شود روزی را خدا می دهد، غالب نقدهای به این جمله این است که «بر منکرش لعنت ولی باید کار کنی تا خدا هم به تو چیزی بدهد». دقت کرده اید! یعنی در ذهن گوینده این برداشت از جمله بالا می شود که نیازی به کار کردن نیست و خداست که روزی را می دهد!!! و صد البته در نگاه آن شخص این جمله تن پروری و تنبلی را تداعی می کند. آیا واقعاً منظور از جمله فوق در دین این است، یا توجه به روزی حلال. آیا از این گفته در دین تنبلی تداعی می شود یا خلوص نیت در کار برای عبادت بیشتر حضرت حق جل و علی. به بحث برگردیم و اینکه تمدن غرب چه تغییراتی در فضای فکری ما ایجاد کرده که این کج فهمی را به آن نسبت می دهیم؟

برای درک بهتر این سؤال باید حتماً تعریفی اجمالی از غرب داشته باشیم تا درک کنیم که شرایط پیرامونی ما چه تأثیری بر درک ما از گفته ها دارد. غربی که در اینجا ذکر می شود غرب سیاسی نیست. غرب سیاسی در آن تعریف می شود ولی همه اش غرب سیاسی نیست. مصداق غرب سیاسی آمریکا است و نظام سلطه جهانی، ولی گستره تمدن غرب در این جا شرق را هم در بر می گیرد. روسیه را هم، چین را هم، ژاپن را هم. دقت می کنید! غرب مورد نظر ما جغرافیایی نیست، سیاسی نیست، تمدنی است. از جنس تاریخ است. دارای سیاست فرهنگ واقتصاد مختص به خود است. نوعی نگاه به دنیا است. نگاهی که در آن خدا نیست. خدا حذف شده است. اعتقاد به دین در این نگاه ناشی از جهل بشری است. ناشی از عدم رشد عقل بشر است و در بهترین تعاریف تنظیم کننده خصوصی ترین حالات بشر در درون خود است و حق اظهار کردن آن در اجتماع وجود ندارد. تعجب نکنید اگر در کشورهایی مانند فرانسه-که خود را مهد آزادی می داند- یا بلژیک و کشورهایی از این دست، حجاب منع می شود. این حقیقتاً مخالف مفهوم لیبرالیسم و آزادی- بخوانید اباحه گری تا معنی مقصود ایشان از این کلمه به ذهن تقریب گردد- نیست زیرا در آنجا نباید خدا در صحنه اجتماع بیاید و طبیعی است که با حجاب باید مقابله کنند، زیرا ضد انانیّت بشر در اجتماع است. ضد سرسپردن اختیار به هوای نفس در میان دیگران است.

پس منظور از تمدن غرب نوعی نگاه به دنیا است نوعی جهان بینی که البته تا مرحله تولید تکنولوژی و مدنیت پیش رفته و خود را در تمامی حیات بشری گسترانده است. اما چرا عدم فهم موضوعات دینی را به فضای فرهنگی ایجاد شده توسط این تمدن نسبت می دهم؟- نکته ای که به صورت جمله معترضه باید بیان کنم این است که نسبت دادن این مشکل به تمدن غرب به معنی نفی مشکلات دیگر نیست و صد البته ما با مشکلاتی مانند عدم تولید رسانه هایی که توانایی انتقال مفاهیم دینی را دارند و یا تشخیص روش مند مسایل و ... مواجهیم، اما اگر نگویم که تنفس در فضای فرهنگی غرب مشکل اصلی ما است حتماً از مشکلات اصلی می باشد که اگر به آن نپردازیم در واقع شرایط پیرامونی خود را در حل مسأله نفهمیده ایم و طبعاً راهکارهای ما شکست می خورد-

به جواب سؤال باز می گردم. جواب این سؤال متوقف بر توافق بر سر نکاتی است که در پایین ذکر می شود

1-       اولین نکته این است که کل دنیا در سیطره تمدن غرب است و اکنون در جهان تمدنی غیر از تمدن غرب وجود بالفعل ندارد. حتی انقلاب اسلامی که درهم شکننده فضای تمدن غرب می باشد و داعیه ایجاد تمدن باشکوه اسلامی را دارد نیز اولاً در حال پایه ریزی تمدن اسلامی است و نه اینکه آن را محقق کرده باشد ثانیاً درست است که انقلاب اسلامی در بعد سیاسی توانست تک صدایی تمدن غرب را در هم بشکند- نمونه بارز آن قیام های اخیر منطقه- اما باید قبول کرد که هنوز موفق به انقلاب فرهنگی نشده است تا بتواند فضای فرهنگی تمدن غرب را نیز درهم شکسته و تک صدایی در آن جا را نیز ملغی کند. البته انصاف را باید رعایت کرد و به این نکته توجه نمود که کارهای مناسبی در این زمینه انجام گرفته و حداقل به میزان قابل توجهی احساس نیاز به فرهنگ مختص به تمدن اسلامی و در واقع انگیزه­های تولید این فرهنگ در نه تنها جامعه ما که جامعه جهانی نیز افزایش یافته است. تلاش جهانی برای به دست آوردن استقلال و آزادی و عدالت و کرامت انسانی که از مسایلی است که نمی شود آن را انکار کرد از این نمونه است. با این وجود هم اکنون می بینیم که به دلیل توانایی رسانه ای غرب در پرا کندن فرهنگ متعفن خویش در کل جهان و همچنین توانایی های غیر قابل اغماض در توسعه تکنولوژیکی و تعین بخشیدن به فرهنگ خویش که توانسته در کل دنیا ریشه بدواند، سیطره تمدن غرب بر تمام نقاط عالم غیر قابل انکار است. هر چند باز به نکته بالا اشاره می کنم که انقلاب اسلامی انفجاری بزرگ در تاریخ است که پارادوکس های تمدن غرب را یکی یکی نمایان می سازد و باعث فروپاشی این مدنیت عصیان می گردد.

 2-  اگر بپذیرید که این تمدن در تمامی وجوهات زندگی ما حضور دارد، باید پرسید که چه تأثیراتی بر زندگی ما می گذارد؟ جواب فی الجمله سؤال که بسیار ساده است و فکر کنم با جواب به این سؤال – حتی در اجمال آن- به مقصود خودم در این مقاله دست یافته ام. اگر گفتیم که تمدن غرب یک نگاه دیگر به دنیا است، جهان بینی دیگری است که بطن آن عصیان در مقابل خدا و حذف حضرت اله در مناسبات این دنیا است، خوب طبیعتاً اثر آن حتماً منجر به عدم فهم گزاره های دینی می شود. برای توضیح این مطلب به مثال متوسل می شوم. نگاه بچه به یک درخت چیست؟ نگاه یک زیست شناس چیست؟ نگاه یک عارف به یک درخت چیست؟ متوجه شدید به چه اشاره می کنم! شما با هر عینکی به دنیا بنگرید، فهمتان از دنیا و اطلاعتی که از دنیا می گیرید متفاوت خواهد بود. دلیل این بحث نیز به اثرگذاری اطلاعات به هم برمیگردد؛ به این که اطلاعات مانند سیب!! نیست که روی هم تل انبار کنیم و روی همدیگر اثری نگذارد- که سیب ها هم روی هم اثراتی دارند!!- اطلاعات هم دیگر را حد می زنند و باعث تغییر مفاهیم یکدیگر می شوند. در واقع نظام اطلاعات وجود دارد که برخی از برخی دیگر مهمتر و عامل تغییر مفهوم در اطلاعات پایین تر می شوند و حتی اطلاعات پایین تر باعث توضیح بیشتر اطلاعات بالاتر – از لحاظ ارزشی می گردد- که البته تشریح این مطلب زمان دیگری را می طلبد. حال اگر گزاره ای دینی را – مانند چیزی که در اول مقاله به آن اشاره شد – با دیدی مادی بنگریم- یعنی به گزاره های مادی ارزش بالاتری در نظام اطلاعاتی خود بدهیم-  طبیعتاً فهم ما از آن گزاره دینی، غیر از مقصود آن گزاره خواهد بود که مثال آن گذشت.

فکر کنم تا حدودی روشن شد که چرا در مقاله قبل ادعا می شود که ما نیاز به فهماندن مفهوم پوشش در جامعه داریم نه اینکه یک سری اطلاعات به جامعه در مورد پوشش بدهیم و آنگاه انتظار داشته باشیم در چنین فضایی که هنوز نتوانسته ایم آن را از تعفن فرهنگ غربی پاکسازی کنیم، جامعه این اطلاعات را فهم کند.