سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/3/27
6:45 صبح

زندگی، آینده، برنامه(2)

بدست آشنا در دسته برنامه ریزی

موفقیت چیست؟ من نمی دانم چرا قسمت قبل مقاله را به این ختم کردم. سؤال سختی است که نوشتن درباره آن واقعاً انرژی می برد. پس بگذارید فعلاً تعریفی اجمالی که مورد توافق همگان قرار گیرد بیان شود که بعدها بتوان آن را دقیق تر کرد.

موفقیت یعنی رسیدن به هدف مورد دلخواه. واژه مورد دلخواه واژه ای است که به شما می گوید اختیار شما در تعیین مفهوم موفقیت شما دخیل است. هدف را خود ما انتخاب می کنیم. حالا چه متأثر از جامعه و چه بدون تأثیر آن. اصلاً به این دلیل است که امکان جزا در آخرت مفهوم پیدا می کند. اگر قرار بود که موفقیت تنها یک مسیر باشد که دیگر حرکت های متضاد ایجاد نمی شد. ممکن است که بگویید که هدف رسیدن به موفقیت نیست بلکه ما باید وظیفه خود را انجام دهیم. همین هم – یعنی انجام وظیفه – خود هدفی است که موفقیت ما در رسیدن به آن است. البته این هدفی بسیار والا است که ان شاءالله به آن اشاره می رود. پس موفقیت حتماً مفهوم کسب پیروزی در عرصه ای نیست. همچنین ممکن است که بگویید که مگر موفقیت کفار معنی دارد! در جواب می گویم گفتم موفقیت یعنی رسیدن به هدف مورد دلخواه نگفتم که چه کسی موفق خواهد شد. یک نکته دیگر این است که موفقیتی که دراین قسمت بررسی کردیم یک مفهوم عام است و برای هر فعلی قابل تصور است. اما اگر بخواهیم دقیقتر به این مسأله بپردازیم باید بگوییم که موفقیت سطوحی دارد که باید به آن توجه کرد. شاید در یک امر شما موفق شوید، اما این دلیل نمی شود که در مجموع کارهای خود موفق باشید و حتی اگر مجموع کارها موفق باشید، دلیل نخواهد بود که در زندگی خود موفق شوید. مثال واضح آن معاویه علیه اللعنه است. در تمامی کارهای خود موفق شد تا حتی توانست حکومت را از آن خود کند و پسر لعینش را به جای خود نشاند اما آیا زندگی موفقی داشت؟ موفق بودن زندگی یعنی این که بعد از این دنیا به او چه داده اند؟

هدف از طرح این مطالب این بود که متوجه شویم که موفقیت با این تعریف دو جبهه پیدا می کند و این دو جبهه بر پایه اختیار است. اصولاً اختیار درکلان ترین شکل آن یا برگزیدن راه خداست یا غیر خدا- که در تعاریف دینی به آن طاغوت می گویند-. در هر کاری که اختیار داشته باشیم همین است. به یاد آیاتی بیافتید که اززبان حضرت ابراهیم علیه السلام در قرآن آمده؛ اوست که اگر تشنه شدم سیرابم می کند اوست که اگر مریض شدم شفایم می دهد و ... و اصلاً این مسأله یک بحث کاملاً جا افتاده در میان مسلمین است که شما می توانی همه کارهایت را برای خدا انجام دهی و می توانی حتی نماز بخوانی ولی برای خدا نباشد. پس در هر کاری که می کنیم- البته با پیچیدگی های آن- یا راه خدا را اختیار می کنیم ویا راه طاغوت را و به تعبیر دینی یا عبادت خداوند متعال می کنیم یا عبادت طاغوت. «الم اعهد الیکم یا بنی آدم الّا تعبدو الشیطان انه لکم عدو مبین» یس60 با این تعریف موفقیت دو نوع است یک نوع که در آن اختیار سوء انجام شده و در مضامین دینی ما تمتّع به آن لقب داده شده است «قل تمتّعوا فان مصیرکم الی النار» ابراهیم 30 و یک نوع موفقیت که در آن اختیار به تعبد رب العالمین صورت گرفته و به قول دیگر عبد وظیفه و تکلیف خود را انجام داده است. این که چرا به موفقیت در اینجا انجام وظیفه عبد گفته شد تابع قسمت قبل مقاله است. در آنجا به این مفهوم پرداخته شد که ما برای به سرانجام رساندن کاری متغیرهای متعدد داریم که بسیاری از آن ها تابع اختیار ما نیست و تنها کاری که باید کنیم این است که در متغیرهایی که اختیار ما دخیل است باید درست عمل کنیم و در باقی توکل به خدا داشته باشیم تا اگر حضرتش اراده فرمودند آن کار به سرانجام برسد. برای دیدن انعکاس این مفهوم در بحث این مقاله – موفقیت – باید نکاتی را مورد توجه قرار داد.

1-   با بررسی این مفهوم برای رسیدن به موفقیت – که گفته شد رسیدن به هدف دلخواه است- شاخصه هایی برای هدف دلخواه مشخص می گردد. اولاً گفته شده بود که اختیار در این هدف دلخواه سهم دارد که بحث آن گذشت ثانیاً هدف دلخواه ما قیدی به ان می خورد و آن انتخاب هدف بر اساس متغیرهایی است که در دست خود ماست. شما اگر هدف دلخواه خود را مثلاً پیروزی در جنگ بدانی چه بسا زمانی برسد که نتوانی به این مهم دست یابی – به دلیل متغیرهایی که در اختیار شما نیست- اما اگر هدف را در متغیرهای تحت اختیار خود قرار دهی آن گاه است که می توانی به موفقیت فکر کنی مانند بسیاری از شهدا که هدف خود را انجام وظیفه می دانستند یعنی چیزی که در تحت اختیار آن ها بود.

2-   برای ایجاد اتصال بین این دو مفهوم پرداختن به مسأله درست عمل کردن بسیار مهم است. شما وقتی برای خود هدفی را معین می کنی که بخواهی به آن دست یابی و بنابراین موفق شوی، باید هدف را درست اختیار کنی. در واقع انتخاب هدف خود یک عمل انسانی است و لذا مشمول این سؤال که آیا هدف را درست انتخاب کرده ای یا خیر؟

3-   درست عمل کردن یعنی چه؟ و از کجا بدانیم که درست عمل می کنیم؟ در سبک زندگی غربی شما وقتی درست عمل کرده ای که به باب میل خود رفتار کنی و از رفتار خود لذت ببری – البته موضوع پیچیدگی هایی نیز دارد- ولی در سبک زندگی اسلامی درست عمل کردن شما منوط به تعبد شما است. میزان درست و غلط بودن در این نگاه- به دلیل وجود اختیار در اعمال- به تعبد ما باز می گردد و در این امر مطالبی نهان است. اولاً هر قدر که ما در تعبد خالص تر باشیم درست تر عمل می کنیم –البته با لوازم آن- ثانیاً خود مفهوم تعبد درست عمل کردن را به انجام وظیفه تعبیر می کند. چرا که تعبد در یک نگاه دستور مولا و وظیفه ای است که از ایشان به دوش ما قرار داده شده است و طبعاً درست عمل کردن ما انجام وظایفمان است.

4-   با این مفهوم موفقیت در سبک زندگی یعنی درست عمل کردن به وظایفمان یعنی ما مکلف به انجام وظیفه ایم و باید این تکلیف را به سرانجام برسانیم نه به دست آوردن نتیجه.

نکته ای که در باب درست عمل کردن باید مورد توجه قرار داد این است که چون امکان خطا در تشخیص وظیفه امری ممکن است بنابراین چه خوب است که برای درست عمل کردن در هر لحظه توکل به خدا کرد و از ایشان خواست که به ما راهنمایی نماید که سره را از ناسره تشخیص دهیم. با این مفهوم شما برای به انجام رساندن هر کاری که دارای متغیرهای متعدد است باید کاملاً توکل بر خدا داشته باشی حتی در متغیرهای تحت اختیار خود؛ چه بسا در آنها به دلیل عدم تشخیص درست کار را به سرانجام نرسانی!

پس نکته ای که می شود برای این قسمت مقاله به آن دست یافت این است که برنامه ریزی برای شما تنها آینده ای را ترسیم می نماید تا بتوانی چاله های احتمالی در مسیر را ببینی اما این که موفق به انجام برنامه می شوی یا خیر بستگی به میزان متغیرهای تحت اختیار شما و تشخیص درست اعمال خود و عمل کردن به این اعمال دارد و اگر خداوند در باقی متغیرها صلاح دید ان شاء الله برنامه انجام می گیرد. اما یک نکته را فراموش نکنیم و آن این است که هدف به سرانجام رسیدن برنامه نیست بلکه با مفاهیم بالا هدف انجام وظیفه است و موفقیت در همین و برای این کار نیز حتماً باید توکل داشت.

به نظر می رسد که با این متن امکان برنامه ریزی برای آینده و زندگی مشخص شده باشد اما ضرورت برنامه ریزی در چیست؟