سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/3/22
10:35 صبح

در باب اتفاقات اخیر 2

بدست آشنا در دسته تحلیل های سیاسی

 

احتمالاتی در مورد سکوت رهبر معظم انقلاب

با فرض مسأله فوق به بررسی در مورد محوری ترین معیار نظام در تشخیص میزان درستی نظریات جامعه می پردازیم:

1-     به نظر نمی آید که کسی با این مسأله شک کند که رهبر معظم انقلاب مشکل میان جریان های سیاسی در جامعه را مشکلی فرعی می دانند و این از صحبت های ایشان و میزان تکلم در این باب کاملاً مشهود است.

2-     ایشان در باب خطر احساس شده از یک طیف سیاسی در جامعه- که البته طیف وجیه معتبر و مهمی نیز است- طبعاً چنین احساسی را نداشته اند نپرداختن به این خطر خود نشانه این امر است

3-     حتی ایشان در سخنرانی 14 خرداد خود به این موضوع اشاره می کنند که اگر گروهی دچار فساد شد باید پیگیر آن بود و گرنه اگر اختلاف تنها در ذائقه سیاسی است انحراف از خط امام است که به نام انقلابی گری بخواهیم آن را سرکوب کنیم.

4-     یک جمله از ایشان این بود که نخواهند گذاشت ذره ای انحراف در مسیر انقلاب ایجاد شود و با آن برخورد می کنند

5-     ایشان در همان جلسه ای که گفته شماره 4 را مطرح می نمایند می فرمایند که رهبری و مردم از کار و خدمت حمایت می نمایند. همچنین می فرمایند که این دولت و مخصوصاً شخص رییس جمهور در خدمت به مردم شبانه روز ندارند

6-     ایشان در دیدار با نمایندگان مجلس بحث تقوای جمعی را مطرح می کنند و می فرمایند که ممکن است شخصی تقوای فردی داشته باشد اما به این دلیل که تقوای جمعی وجود ندارد در جناح ایشان با آن جناح سقوط نماید

7-     همچنین به این نکته اشاره می نمایند که با دشمن خود نیز به عدالت برخورد نمایید و البته باز نیز همین مطلب را در جاهای دیگر اشاره فرموده اند

از چند حالت خارج نیست:

1-     با توجه به گفته های حضرت علامه مصباح یزدی (حفظه الله) که این فتنه را بزرگترین خطر در طول تاریخ اسلام معرفی کرده اند شاید مقام معظم رهبری هنوز متوجه عمق این مسأله نگشته اند

2-     یکی دیگر از احتمالات این است که ایشان متوجه مسأله هستند ولی بنا به مصالحی در حال مماشات با این اتفاق می باشند از جمله:

·         بالاخره این دولت تا دو سال دیگر سر کار است و باید با آن مدارا کرد تا به سرانجام برسد

·         وظیفه رهبری غیر از وظیفه دیگران است و ایشان مانند پدر باید با همه برخورد کنند

·         و...

3-     یک احتمال این است که ایشان این گروه را دچار انحرافاتی می دانند ولی این مسایل آنقدر جدی نیست که بخواهند به این مسأله بها دهند

4-     یک احتمال دیگر این است که ایشان آن گروه را منحرف نمی دانند و لذا برخوردی با ایشان نمی کنند

از حالات فوق حالت اول به نظر غیر معقول می آید زیرا با توجه به سوابقی که از حضرت ایشان است و دیگران اذعان کرده اند و حتی فرموده اند که نخواهند گذاشت ذره انحراف در مسیر انقلاب ایجاد شود این خود نشان از باطل بودن احتمال اول است. البته اگر کسی قایل به این مسأله گردد طبیعتاً مقدمات عدم صلاحیت رهبری را در تصدی حاکمیت محیا کرده است و این با توجه به گفته بسیاری از بزرگان است که فهمیدند که این گروه دچار مشکل است و اعلام موضع کردند ولی ایشان هنوز متوجه نشده است!!!

حالت دوم نیز دچار تناقضاتی است از جمله: اگر به ادعای آن جناح که مدعی انحراف جناح دیگر است- والبته جناحی وجیه و معتبری نیز می باشد- و این انحراف را نیز خطرناک می داند و تا اعلام این که آن جناح می خواهد ثمرات انقلاب و خون شهیدان را پایمال نماید، و یا بزرگترین خطری که در طول تاریخ اسلام با آن مواجه بوده ایم، و یا مثلا شکل گیری فراماسونی در بدنه دولت- والبته اگر کسی به این معنی دقیقاً واقف باشد و این مسأله نیز درست باشد باید سریعاً ریشه آن را خشکاند که از مهلکت ترین زهرهای یک نظام است و در مدت بسیار کوتاهی جان نظام را می گیرد- این دیگر چه جای مماشات دارد؟ یعنی باید دو سال دیگر رهبری منتظر از بین رفتن دستاوردهای انقلاب شود؟ و یا پدرانه مار در آستین خود بپرورد تا به انقلاب ضربه زند؟ چه مصلحتی بالاتر از حفظ دستاوردهای انقلاب؟ مگر غیر از این است که انقلاب اسلامی حاصل 1400 سال تلاش شیعه است پس چه مصلحتی بالاتر از برخورد با بزرگترین خطر در طول تاریخ اسلام؟ واقعاً اگر این نوع احساس خطرها صحیح باشد این مصلحت اندیشی ها کاملاً غلط و جای ابهام دارد. حداقل از رهبر انقلاب انتظار می رود که آن مسأله را مسأله فرعی نظام نداند و یا در مورد آن بیشتر اظهار نظر نماید و آن را روشن تر کند. تنزل این مسأله در حد اختلاف ذایقه سیاسی دیگر یعنی چه؟! به نظر می آید متوجه شده باشیم که حالت دوم تناقضاتی دارد که قابل رفع نباشد حداقل با اطلاعاتی که می توان به آن تکیه کرد

حالت سوم ضعیف شده حالت دوم است و البته با اطلاعاتی که از حضرت ایشان به ما رسیده است سازگارتر می باشد. اولاً آن را فرعی می داند ثانیاً احساس خطر نسبت به آن نمی کند ( با همان استدلال عدم پرداختن به آن که در بالا ذکر شد) ثالثاً تأکید می کند که مراقب است که انحرافی در مسیر انقلاب پیش نیاید پس اگر قرار است پیش بیاید هشدار می دهد که البته هشدارهایی در این زمینه مبنی بر این که با اسم انقلابی گری گروهی که در ذایقه سیاسی با شما تفاوت دارد را بخواهید حذف کنید انحراف از خط امام است و یا درباره انصاف در برابر دشمن چه رسد به این که دشمن هم نیستند

البته از این حالت بر می آید که بسیاری از شخصیت ها در این مسأله با آقا هم نظر نیستند که در حالت دوم شاهد مثال هایی از ایشان آمد

حالت چهارم نیز با اطلاعاتی از ایشان تقویت می شود اولاً دعوای جناحین را تا حد ذایقه سیاسی پایین آوردن ثانیاً مشروعیت دادن به جناح مورد نظر -با این گفته که اگر با گروهی که ذایقه سیاسی شما با آن هم خوان نبود- و پذیرفتن این جناح ثالثاً بحث تقوای جمعی به دلیل عملکرد اصولگریان؛ توضیح این که این مطلب هنگامی از ایشان صادر شد که دولت در حال سکوت بود ولی گروه های اصول گرا به شدت در حال نقد این گروه بودند رابعاً بحث ایشان درباره عدالت در مورد دشمن چه رسد به غیر دشمن که این نیز می تواند در این حالت مورد استدلال قرار گیرد